
امیرحسین سرخیل
Web designer, developer

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
*
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
*
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
*
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
*
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
*
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
*
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
*
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
*
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
*
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
*
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
*
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
*
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
شعر از: مرتضی عبداللهی
بی وضو در کوچه لیلا نشست
*
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
*
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر ز لیلا شد دل پر آه او
*
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
*
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
*
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
*
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
*
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو … من نیستم
*
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
*
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
*
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
*
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
*
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا بر نیامد از لبت
*
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
*
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
*
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
*
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
شعر از: مرتضی عبداللهی
نظرات
/
بازدیدها 6491




امیرحسین سرخیل
Web designer, developer
غمگینی آدم هایی که دوستشان دارم غمگینم می کند گاهی دلم می خواهد با انگشتم گوشه لب شان را بالا ببرم شاید خنده یادشان بیاید اینکه کاری از دستم بر نمی آید, اينکه گاهي خودم موجب رنجششان ميشوم... اینکه زورم به دنیا نمی رسد تلخ استخیلی تلخ…
آخرین مطالب
پربازدیدها
درهم
تگ ها

یکشنبه , 10 اسفند 1393 - 21:49

جمعه , 8 اسفند 1393 - 19:45

پنج شنبه , 7 اسفند 1393 - 20:17

جمعه , 10 بهمن 1393 - 14:41

سه شنبه , 30 دی 1393 - 21:04

جمعه , 26 دی 1393 - 16:42

دوشنبه , 1 دی 1393 - 22:27

یکشنبه , 30 آذر 1393 - 17:18

پنج شنبه , 14 آبان 1394 - 23:34

دوشنبه , 25 خرداد 1394 - 23:30

پنج شنبه , 7 اسفند 1393 - 20:17

جمعه , 10 بهمن 1393 - 14:41

پنج شنبه , 21 آبان 1394 - 14:14

جمعه , 21 آذر 1393 - 16:21

پنج شنبه , 20 فروردین 1394 - 18:50

سه شنبه , 30 دی 1393 - 21:04

شنبه , 10 آبان 1393 - 19:50

پنج شنبه , 14 آبان 1394 - 23:34

یکشنبه , 4 آبان 1393 - 18:57

پنج شنبه , 16 مرداد 1393 - 12:48

دوشنبه , 25 خرداد 1394 - 23:30

دوشنبه , 1 دی 1393 - 22:27

شنبه , 25 اردیبهشت 1395 - 23:53

جمعه , 9 آبان 1393 - 13:39
ice, آرامش, اشک, امام حسین, امید, اَباعَبْدِاللَّهِ, باران, بهشت, بهنام صفوی, جوهر جهنم, خاطره, خدا, خسته, خنده, داستان عاشقانه, دوستت دارم, رژه استانی, زندگی, سجده, سکوت, صداقت, عاشقانه, عاشقانه های یواشکی, عزاداری, عشق, عمر, غم, فراموشی, لحظه, مادر, مداد رنگي, منت, مهربانی, نگاه, نگهبان, همسر, پدر, پدر که باشی, کربلا, یاد
نمایش تمامی تگ ها
نمایش تمامی تگ ها