
امیرحسین سرخیل
Web designer, developer

جهنم تاریک بود. جهنم سیاه بود . جهنم نور نداشت. شیطان هر روز صبح از جهنم بیرون می آمد و مشت مشت با خودش تاریکی می آورد. تاریکی را روی آدم ها می پاشید و خوشحال بود، اما بیش از هر چیز خورشید آزارش می داد…
خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.
شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.
***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
***
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
***
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟
خورشید ، تاریکی را می شست . می برد و شیطان برای آوردن تاریکی هی راه بین جهنم و روز را می رفت و برمی گشت. و این خسته اش کرده بود.
شیطان روز را نفرین می کرد. روز را که راه را از چاه نشان می داد و دیو را از آدم.
شیطان با خودش می گفت: کاش تاریکی آنقدر بزرگ بود که می شد روز را و نور را و خورشید را در آن پیچید یا کاش …
و اینجا بود که شیطان نابینایی را کشف کرد: کاش مردم نابینا می شدند. نابینایی ابتدای گم شدن است و گم شدن ابتدای جهنم.
***
اما شیطان چطور می توانست همه را نابینا کند! این همه چشم را چطور می شد از مردم گرفت!
شیطان رفت و همه جهنم را گشت و از ته ته جهنم جهل را پیدا کرد. جهل را با خود به جهان آورد. جهل ، جوهر جهنم بود.
***
حالا هر صبح شیطان از جهنم می آید و به جای تاریکی، جهل روی سر مردم می ریزد و جهل ، تاریکی غلیظی است که دیگر هیچ خورشیدی از پس اش بر نمی آید.
چشم داریم و هوا روشن است اما راه را از چاه تشخیص نمی دهیم .
چشم داریم و هوا روشن است اما دیو را از آدم نمی شناسیم.
وای از گرسنگی و برهنگی و گمشدگی.
خدایا ! گرسنه ایم ، دانایی را غذایمان کن.
خدایا ! برهنه ایم ، دانایی را لباس مان کن.
خدایا !گم شده ایم ، دانایی را چراغ مان کن.
***
حکیمان گفته اند: دانایی بهشت است و جهل ، جهنم.
خدایا ! اما به ما بگو از جهنم جهل تا بهشت دانایی چند سال نوری ، رنج و سعی و صبوری لازم است !؟
نظرات
/
بازدیدها 5337




امیرحسین سرخیل
Web designer, developer
غمگینی آدم هایی که دوستشان دارم غمگینم می کند گاهی دلم می خواهد با انگشتم گوشه لب شان را بالا ببرم شاید خنده یادشان بیاید اینکه کاری از دستم بر نمی آید, اينکه گاهي خودم موجب رنجششان ميشوم... اینکه زورم به دنیا نمی رسد تلخ استخیلی تلخ…
آخرین مطالب
پربازدیدها
درهم
تگ ها

یکشنبه , 10 اسفند 1393 - 21:49

جمعه , 8 اسفند 1393 - 19:45

پنج شنبه , 7 اسفند 1393 - 20:17

جمعه , 10 بهمن 1393 - 14:41

سه شنبه , 30 دی 1393 - 21:04

جمعه , 26 دی 1393 - 16:42

دوشنبه , 1 دی 1393 - 22:27

یکشنبه , 30 آذر 1393 - 17:18

پنج شنبه , 14 آبان 1394 - 23:34

دوشنبه , 25 خرداد 1394 - 23:30

پنج شنبه , 7 اسفند 1393 - 20:17

جمعه , 10 بهمن 1393 - 14:41

پنج شنبه , 21 آبان 1394 - 14:14

جمعه , 21 آذر 1393 - 16:21

پنج شنبه , 20 فروردین 1394 - 18:50

سه شنبه , 30 دی 1393 - 21:04

سه شنبه , 25 آذر 1393 - 20:03

جمعه , 26 دی 1393 - 16:42

جمعه , 9 آبان 1393 - 13:39

جمعه , 8 اسفند 1393 - 19:45

دوشنبه , 24 آذر 1393 - 22:14

پنج شنبه , 21 آبان 1394 - 14:14

یکشنبه , 30 آذر 1393 - 17:18

پنج شنبه , 28 خرداد 1394 - 14:40
ice, آرامش, اشک, امام حسین, امید, اَباعَبْدِاللَّهِ, باران, بهشت, بهنام صفوی, جوهر جهنم, خاطره, خدا, خسته, خنده, داستان عاشقانه, دوستت دارم, رژه استانی, زندگی, سجده, سکوت, صداقت, عاشقانه, عاشقانه های یواشکی, عزاداری, عشق, عمر, غم, فراموشی, لحظه, مادر, مداد رنگي, منت, مهربانی, نگاه, نگهبان, همسر, پدر, پدر که باشی, کربلا, یاد
نمایش تمامی تگ ها
نمایش تمامی تگ ها